ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده.
تولد: 4 فروردین 1312، سوادكوه مازندران.
درگذشت: 1371 تهران.
حبیبالله بدیعى، فرزند علىمحمد، تا چهار سالگى در سوادكوه مازندران مىزیست و سپس همراه خانواده به سارى آمد. دو سال اول ابتدایى را در سارى به دبستان رفت. سال سوم ابتدایى بود كه به تهران منتقل و در مدرسهى پانزده بهمن تحصیلات خود را پىگیرى كرد. از سال 1326 نزد دكتر لطفالله مفخم پایان (به مدت سه سال) مشق ویولن نمود و ردیفهاى ابوالحسن صبا را فراگرفت. در سال 1329 در برنامهى موسیقى ارتش براى نخستى بار ساز سلو نواخت. در سال 1330 رسما در اركستر ابراهیم منصورى مشغول كار شد. ابراهیم منصورى در آن سال مدیر موسیقى رادیو بود و از ایشان دعوت كرد در رادیو تكنوازى كند (برنامهاى به مدت یك ربع كه هر پانزده روز یك بار پخش مىشد). در جنب این فعالیت هنرى در فیلم «ولگرد» كه سال 1331 به روى پرده سینماهاى تهران درآمد، آواى حسین قواى و شمس را با ویولن همراهى كرد. به مدت یك سال هم هفتهاى دو روز نزد ابوالحسن صبا كار كرد و نتهاى استاد را كه خارج از ردیف هاى به چاپ رسیده ایشان بود، زد.
سال 1333 یا 1334 بود كه اركستر كوچكى تشكیل داد كه خوانندهى آن بانو شمس بود. این اركستر تا آخر سال 1336 ادامه پیدا كرد و برنامههاى آن شبهاى جمعه از رادیو پخش مىشد. از سال 1337 در برنامهى گلها نوازندگى مىكرد ولى ابلاغ رسمى از سال 1338 به وى داده شد. بدیعى بیش از دویست آهنگ ساخت. در سال 1345 معاون ادارهى رادیو تهران و سپس معاون ادارهى موسیقى شد. در سال 1346 تا سال 1351 رییس ادارهى موسیقى رادیو بود. در سال 1351 تا سال 1358 عضو شوراى واحد موسیقى كه اعضاى دیگر آن مرتضى حنانه، على تجویدى، حسینعلى ملاح بودند. شش سال متوالى هم رهبرى اركستر باربد را به عهده داشت. در سال 1362 بازنشسته شد. در سال 1365 براى جراحى قلب به آمریكا رفت.
حبیبالله بدیعى در سال 1371 در تهران درگذشت. آرامگاه وى در امامزاده طاهر كرج قرار دارد.
حبیباللَّه بدیعى در سرزمین همیشه بهار، هنرپرور و مردخیز مازندران در شهر «سوادكوه» در كانونى گرم و با محبت و در آغوش پدر و مادرى كه براى هنر و هنرمند احترامى خاص قائل بودند تولد و پرورش یافت.
دو ساله بود كه پدرش «سوادكوه» را ترك و در شهر سارى اقامت گزید و به كار فلاحت و تجارت پرداخت، هنوز هشت بهار از سن حبیب نگذشته بود كه همراه خانوادهى خود به تهران آمد و مقیم این شهر شد.
در سارى برادر بزرگ حبیب براى خود ویولنى تهیه كرده و نزد یك نوازندهى ارمنى به فراگرفتن ویولن مشغول مىشود ولى بعد از دو سال از ادامه كار خسته شده و نواختن ویولن را ترك مىكند. در این زمان حبیب گهگاهى بدون اجازه و دور از چشم برادر، مشتاقانه دستى به آرشهى ویولن برده و نغمات دلنشینى به گوش مىرساند. این عمل از دید برادر مكتوم نماند و وقتى كه علاقهى شدید او را نسبت به موسیقى مىبیند ویولن را به او هدیه مىكند.
پدر و مادرش كه به تعلیم و تربیت وى مانند سایر اولادان خود، بىنهایت علاقمند بودند بر تحصیلات او نظارت دقیق داشتند و او تا اخذ لیسانس از دانشكدهى علوم، تمام مراحل تحصیلى را با موفقیت به پایان رسانید.
سال 1326 بود كه حبیب نوجوان پس از مدتى تمرین نزد خود به كلاس آقاى «مفخم پایان» مىرود و از ایشان كسب فیض مىكند. دكتر لطفاللَّه مفخم پایان یكى از شاگردان خوب و باوفاى استاد ابوالحسن صبا بود چنانكه اغلب ردیفهاى استاد به خط و اهتمام این هنرمند نوشته و چاپ شده است. وى مدت سه سال حبیباللَّه بدیعى را در فراگیرى ردیفهاى استاد به خط و اهتمام این هنرمند نوشته و چاپ شده است. وى مدت سه سال حبیباللَّه بدیعى را در فراگیرى ردیفهاى صبا تعلیم مىدهد. بدیعى رفتهرفته چنان پیشرفتى در كار موسیقى حاصل مىكند كه در سال 1329 یعنى پس از چهار سال نوازندگى، به عنوان سولیست در برنامهى رادیو ارتش به نواختن ویولن مشغول مىشود. بعد از دو سال، در واقع در سال 1331 به كلاس استاد ابوالحسن صبا مىرود و مدت دو سال از محضر او كسب فیض كرده و دورهى تكمیلى آوازها را نزد او به پایان مىرساند. در همین زمان كه نزد استاد صبا به فراگیرى مشغول بود، مدت دو سال نیز، نزد یكى از اساتید موسیقى كلاسیك خارجى به نام «جینگوزیان» كه از ارامنهى قفقاز بود، دوره مىبیند. بدیعى علاقهى وافرى به موسیقى اصیل و سنتى ایران دارد و اعتقاد او بر این است كه موسیقى ملى هر كشور نمایندهى اعتلاء روح آن ملت است و اگر بخواهند استقلال و همبستگى ملتى را از او بگیرند اول موسیقى و فرهنگ و ادبیات آن كشور را تسخیر مىكنند بعد به سراغ سایر نشانههاى ملى آن كشور مىروند، اما فرهنگ و ادبیات و موسیقى ملى ایران همانگونه كه ناملایمات تاریخى و حملات وحشیانه مغول و بعضى از اقوام دیگر را پشت سر گذاشته، در برابر این تهاجمات مردانه ایستادگى كرده و از این پس نیز به اتكاء فرهنگ پربار خود در راه آینده را درنوردیده و میراثهاى فرهنگى خویش را پشتوانهى همت خود قرار مىدهد.
حبیباللَّه بدیعى در نواختن دستگاهها و گوشههاى آواز، قدرت و توانایى قابل ملاحظهاى دارد. در آهنگسازى و نوازندگى داراى سبك خاصى است كه هر یك از آثار او از شیوایى و لطافت كمنظیرى برخوردار است؛ او همین كه مىبیند تكرار نغمات و گوشهها ممكن است براى شنونده كسالتآور باشد به قطعهاى ضربى روى مىآورد كه موجب تنوع و مبین قدرت نوازندگیش مىگردد، به طورى كه بسیارى از اهل فن معتقدند سلوى مشهور او كه در دستگاه «شور» نواخته شده به ملاحت و عظمت تمامى دریاى مازندران، زادگاهش مىباشد و شنونده را در الهام و رؤیاهاى دور و دراز فرومىبرد.
حبیباللَّه بدیعى ابتدا در سال 133 اركستر كوچكى را رهبرى مىكرد كه بعدها بنا به تجدید نظر تشكیلات اركسترهاى رادیو، اركستر شمارهى 6 نامگذارى گردید. وى در سال 1337 بنا به دعوت داود پیرنیا، سرپرست برنامهى گلها كار خود را در این برنامه با خوانندگانى چون: غلامحسین بنان، حسین قوامى، اكبر گلپایگانى، محمود خوانسارى، محمدرضا شجریان و غیره آغاز كرد.
وى در سال 1343 عضو شوراى موسیقى رادیو، در سال 1345 معاون ادارهى رادیو تهران و سپس معاون ادارهى موسیقى، سال 1346 تا سال 1351 رئیس ادارهى موسیقى رادیو و از سال 1351 تا سال 1358 عضو شوراى واحد موسیقى كه اعضاء آن متشكل از آقایان: مرتضى حنانه، على تجویدى و حسینعلى ملاح بود منتصب مىگردد و ضمن رهبرى اركسترهاى شمارهى 6 ،4 ،2. سپس مدت 6 سال رهبرى اركستر «باربد» را به عهده داشت.
فریدون ناصرى آهنگساز خوب و هنرمند در یكى از برنامههاى رادیویى مىگوید: «حبیباللَّه بدیعى، یكى از آهنگسازان و نوازندگانى است كه در این رده مىشناسیم، او یكى از زبردستترین بداههنوازان یا بداههسرایانى است كه ما طى سالهاى اخیر در سرزمینمان دیدهایم، حبیباللَّه بدیعى نه فقط استعدادى باورنكردنى در بداههسرایى و ردیفشناسى دارد، بلكه اگر لازم باشد بالاترین درجه قدرت تقلید را هم از هنرمندان گذشته دارد. او این كار را زمانى انجام مىدهد كه از هر جهت لزوم این عمل ثابت شده باشد، كما این كه بعد از فوت استاد بزرگ ابوالحسن خان صبا، نوارى از قطعهى معروف «زنگ شتر» او در دست نبود و یا حداقل رادیو چنین نوارى نداشت حال این كه لازم بود به خاطر بزرگداشت استاد از دست رفته این شاهكار همیشه جاودان او پخش مىشد، از سوى دیگر استاد فقید شاگردان زیادى داشت منجمله حبیباللَّه بدیعى هم شاگرد او بود. بارى بنا به صلاحدید مدیر آن روز رادیو چند نفر از شاگردان مرحوم استاد این قطعه «زنگ شتر» را نواختند و قطعهاى كه بنا به نظر بسیارى پذیرفته شد و حتى به نام مرحوم استاد پخش شد قطعهاى بود كه حبیباللَّه بدیعى نواخته بود. یكبار دیگر باید بگویم كه در همان زمان صریحاً به تصدیق همگان آنچه كه حبیباللَّه بدیعى نواخته بود صددرصد با نحوهى نوازندگى استاد ابوالحسنخان صبا برابرى مىكرد. این همه فقط بدان دلیل است كه حبیباللَّه بدیعى درست همان راهى را پیمود كه استادش پیموده بود، یعنى او هم مثل مرحوم صبا براى فراگرفتن فن درست آرشهكشى و شناخت ویولن نزد بهترین استادان ویولن كار كرد و نتیجه آن شد كه مسأله آرشهى چپ و راست حبیباللَّه بدیعى درست همانى است كه نزد دیگر استادان بزرگ غربى مطرح است، یعنى كمتر مىتوان فهمید كدام آرشهى او چپ است و كدام راست، و این بالاترین حد قدرت آرشه است. اما حبیباللَّه بدیعى همهى قدرتهاى نوازندگى و بداههسرایى را یكجا دارد، ولى این بدان معنا نیست كه احیاناً تا بوده چنین بوده چرا كه در گذشته یا در روزگارى كه بعضى از تكنوازان امروزى دوران نوجوانى را مىگذراندند، تكنوازان دیگرى بودند كه برنامههایشان زنده پخش مىشد و به همین جهت مدرك زیاد و زندهاى مثل: صفحه و نوار از این هنرمندان عزیز كه بعضىهاشان خوشبختانه هنوز میان ما هستند و بعضى دیگرشان متأسفانه رخت به سراى باقى كشیدهاند نداریم، ولى اگر در همین مختصر مدرك باقیمانده جستجو كنیم درمىیابیم كه پایه و اساس بسیارى از خصوصیات تكنوازیهاى امروز به خصوص روى ویولن بستگى به اینها داشته یعنى ابوالحسن خان صبا كه خود صاحب شیوه و مكتبى خاص بود، شاگردانى تربیت كرد مثل: مهدى خالدى، على تجویدى و همایون خرم.
حبیباللَّه بدیعى از جملهى تكنوازانى است كه بسیارى از خصوصیاتى را كه گفتیم یكجا دارد، وى شاگرد ابوالحسن خان صبا بوده و علاوه بر این با اكثریت قریب به اتفاق تكنوازان خوبمان هم حشر و نشر مداوم داشته و دارد، به این ترتیب حبیباللَّه بدیعى به یك طریق تجربى با تحول تكنیك ویولن در موسیقى ایرانى و بعد با شیوههاى گوناگون نوازندگى آشنا شده گذشته از همهى اینها: حبیباللَّه بدیعى مثل جمعى دیگر از تكنوازان برجستهها در مایهها و گوشههاى گوناگون موسیقى ملى دست به یك نوع بسط و گسترش زده چرا كه مىدانیم موسیقى ایران با همهى عظمتش و با همهى وسعتى كه دارد معذالك الگویى است براى آنهایى كه واقعاً روحیه یا حس بداههسرایى دارند، گفتیم براى آنها كه دارند چه تجربه ثابت كرده بداههسرایى كار هر كسى نیست به این معنا كه یك تكنواز بداههسرا علاوه بر تكنیكى بزرگ احتیاج به دانشى وسیع و محفوظاتى بسیار دارد وگرنه بداههسرایى به نوعى به تكرار مكررات مىرسد كه خودبهخود قابل شنیدن نیست».
حبیباللَّه بدیعى جهت شناساندن موسیقى سنتى و اصیل ایران، مسافرتهاى متعددى به كشورهاى: افغانستان، آلمان، آمریكا، بلژیك، انگلستان نموده كه هنرمندانى نظیر: جهانگیر ملك، فرهنگ شریف، مجید نجاحى، محمودى خوانسارى، جمال وفایى و كورس فرهنگ زاده با وى همكارى داشتهاند. حبیباللَّه بدیعى، براى كمك به مؤسسات خیریه مانند بیمارستانهاى مسلولین، معلولین و اماكن فرهنگى كنسرتهاى فراوانى برپا نمود. وى علاوه بر تكنوازى، آهنگهاى بسیارى ساخت كه اكثر آنها از آثار خوب و با ارزش موسیقى اصیل ایران مىباشد و با اقبال روبرو شدند و حدود یكصد و پنجاه آهنگ ساخت كه خودش میان آنها از: «كعبهى دلها»، «فریاد از این دل»، «افسانه عشق»، «دل بىگناه»، «الهى بمونى»، «افسانه زندگى»، «جاودانه»، «رفته بودم»، «افسانه كمتر»، «شعله سركش»، «در آتشم»، «مهربان شو»، «سنگ صبور»، «زندگى من» را بیشتر از همه مىپسندد.